سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حضور

امامان دوازده در تورات

  
ابن کثیر گوید:

در توراتى که در دست اهل کتاب است موضوعى آمده که معناى آن چنین است :

خداوند متعال ابراهیم - علیه السلام - را به وجود اسماعیل بشارت داد و فرمود:

اسماعیل را زیادتى بخشم و نسل او را گسترده گردانم و در بین آنان دوازده نفر را از بزرگان و فرزانگان قرار دهم


و گوید:

ابن تیمیه گوید:

اینان که به وجودشان بشارت داده شده ، همان است که در حدیث جابر بن سمره آمده و مقرر گردیده تا در میان امت پراکنده باشند،

و اینکه قیامت بر پا نگردد مگر آنکه موجود شده باشند، و بسیارى از یهودیانى که به اسلام مشرف شده اند،

اشتباه کرده و پنداشته اند آنان همان کسانى اند که فرقه را فضه = شیعیان دوازده امامى به سوى آنان دعوت کرده و از ایشان پیروى مى کنند. (14)

مولف گوید:

بشارت مورد اشاره در سفر پیدایش تورات امروزین ، باب : 17 شماره 18 - 20 اصل عبرى چنین است :

قى لیشماعیل بیرختى اوتو قى هفریتى اوتو قى هربیتى بمئود شنیم عسار نسیئیم یولید قى نتتیف لگوى گدول (15)

ترجمه :

اسماعیل را مبارک ساخته و جدا او را بهره مند و پربار و کثیر و گسترده گردانم ، دوازده عدد امام از او پدید آید و او را به امت بزرگ و عظیمى تبدیل خواهم کرد.

این بخش از تورات اشاره به آن دارد که ، مبارکى و پربارى و کثرت افراد تنها در نسل اسماعیل - علیه السلام - است .

واژه شنیم عسار یعنى : دوازده نفر، که لفظ عسار در اعداد ترکیبى که معدود آن مذکر باشد، مى آید (16)

و معدود در اینجا نسیئیم و مذکر است و با اضافه شدن یم در آخر آن معناى جمع مى دهد. مفرد آن ناسى یعنى : امام و پیشوا و رئیس است . (17)

و اما سخن خداوند به ابراهیم - علیه السلام - در همان بخش نیز، یعنى عبارت فى نتنیف لگوى گدول ، واژه فى نتنیف مرکب است از فى که حرف عطف است ،

و ناتن که فعل است و به معناى : قرار مى دهم ، و یف که ضمیر است و در آخر فعل آمده به اسماعیل علیه السلام باز مى گردد،

یعنى : او را چنین قرار مى دهم . (18) و اما لفظ گوى به معناى امت و مردم است ، (19) و گدول به معناى کبیر و عظیم (20) و تمام جمله یعنى : او را امت کبیر و بزرگى گردانم .

از مجموع این فقره روشن مى گردد که مقصود از کثرت و برکت در نسل اسماعیل - علیه السلام - دقیقا رسول خدا محمد صلى الله علیه

و آله و اهل بیت آن حضرت علیهم السلام مى باشند، و آنانند که دنباله و امتداد نسل اسماعیل - علیه السلام - هستند.

زیرا، خداوند متعال به ابراهیم - علیه السلام - فرمود:

از سرزمین نمرود خارج شده و به شام برود. آن حضرت نیز، همراه با همسرش ساره و لوط به فرمان خدا هجرت کردند و در سرزمین فلسطین فرود آمدند.

خداوند متعال ثروت ابراهیم - علیه السلام - را بسیار فزونى بخشید. ابراهیم گفت : خداوند! من با این مال بدون اولاد چه کنم ؟

خداى متعال به او وحى کرد:

من فرزندان تو را به قدرى کثیر و بسیار گردانم که به تعداد ستارگان باشند در آن زمان هاجر کنیزک ساره بود و او را به ابراهیم - علیه السلام - بخشید،

هاجر از ابراهیم - علیه السلام - باردار شد و اسماعیل - علیه السلام - را براى او به دنیا آورد. سن ابراهیم علیه السلام در آن حال سال بود. (21)

قرآن کریم در ضمن دعاى ابراهیم و در خواست او از خداى متعال ، به این حقیقت روشن اشاره کرده و مى فرماید: ابراهیم گفت :

رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ

پروردگارا من برخى از ذریه خود را در بیابانى خشک ، در کنار خانه محترم تو جاى دادم تا نماز را به پاى دارند.
پروردگارا دلهاى از مردمان را به سوى آنان بگردان و آنان را از ثمرات روزى ده باشد که سپاس گویند. (سوره مبارکه ابراهیم / 37)

این آیه کریمه تاکید مى کند که ابراهیم - علیه السلام - برخى از ذریه و نسل خود را که اسماعیل و فرزندان متولد او در مکه بودند،

در کنار خانه خدا جاى داد و از خداى متعال درخواست کرد تا رحمت و هدایت بشر در طول تاریخ را بر عهده ذریه و فرزندان او قرار دهد،

خداوند نیز دعوتش را پذیرفته و آن را در نسل او، محمد صلى الله علیه و آله و دوازده امام علیهم السلام قرار داده است .

امام باقر - علیه السلام - در این باره فرموده است :

نحن بقیه تلک العتره و کانت دعوه ابراهیم لنا

مائیم بقیه آن ذریه و عترت و دعاى ابراهیم - علیه السلام - براى ما بود. (22)

پی نوشتها :
----------------
[size=84]7-کنزالعمال ، جلد 13 ص 27.
8-کنزالعمال ، جلد 13 ص 27.
9-مسند احمد، جلد 1 ص 398 و 406. احمد شاکر در حاشیه اول = 398 گوید: اسناد آن صحیح است .
مستدرک حاکم و تلخیص آن جلد 4 ص 501. فتح البارى ، جلد 16 ص 339. مجمع الزوائد، جلد 5 ص 190.
الصواعق المحرقه ، ابن حجر، ص 12. تاریخ الخلفاء، سیوطى ، ص 10. جامع الصیفر، سیوطى ، جلد 1 ص 75.
کنز العمال ، متقى ، جلد 13 ص 27 گوید: طبرانى و نعیم بن حماد نیز آن را در فتن آورده اند. فیض القدیر، جلد 2 ص 458.
تاریخ این کثیر، جلد 6 ص 248 - 250 در باب : ذکر الائمه الاثنى عشر الذین کلهم من قریش ، از ابن مسعود.

10-تاریخ ابن کثیر، جلد 6 ص 248. کنز العمال ، جلد 13 ص 27. شواهد التنزیل حسکانى ، جلد 1 ص 455 حدیث 626.
11-ابن کثیر، جلد 6 ص 248.
12-نهج البلاغه ، خطبه 142.
13-ینابیع الموده ، شیخ سلیمان حنفى در باب صدم ، ص 523. احیاء علوم الدین ، غزالى ، جلد1 ص 4. حلیه الاولیاء، جلد 1 ص 80 فشرده .
14-تاریخ ابن کثیر، جلد 6 ص 249 و 250.
15-عهد قدیم ، سفر التکرین ، باب 17 شماره 20، ص 22 و 23.
16-المعجم الحدیث ، عبرى - عربى ، ص 316.
17-همان مصدر، ص 360.
18-همان مصدر، ص 84 و 317.
19-المعجم الحدیث ، عبرى - عربى ، ص 84 و 317.
20-همان مصدر.
21-تاریخ یعقوبى ، جلد 1 ص 24 و 25، نشر موسسه نشر فرهنگ اهل البیت علیهم السلام ، قم .
22-آنچه در اصل عبرى تورات و تعلیقه آن آمده ، آن را از مقاله استاد احمد الواسطى در مجله التوحید
نشریه سازمان تبلیغات اسلامى تهران ، شماره 54 ص 127 و 128 نقل کردیم .


ارسال شده در توسط محمد حسن

قال ابوالحسن الرضا (ع) فی فضل‌الامام و صفاته:

امام رضا(ع) در بیان فضیلت امام و صفات ایشان می‌فرمایند:

«... إن الامامة هی منزلة الانبیاء، و إرث الاوصیاء. إن الامامة خلافة الله و خلافة الرسول صلى‌الله‌علیه‌و‌آله و مقام أمیر‌المؤمنین علیه‌السلام و میراث الحسن و الحسین علیهما‌السلام.
« ... همانا امامت مقام پیغمبران و میراث اوصیاء است. همانا امامت خلافت خدا و خلافت رسول خدا (ص) و مقام امیر المؤمنین (ع) و میراث حسن و حسین علیهما السلام است.

إن الامامة زمام الدین، و نظام المسلمین، و صلاح الدنیا و عز المؤمنین. إن الامامة أس الاسلام النامی، و فرعه السامی،بالامام تمام الصلاة و الزکاة و الصیام و الحج و الجهاد، و توفیر الفئ و الصدقات، و إمضاء الحدود و الاحکام، و منع الثغور و الاطراف.

همانا امامت زمام دین و مایه نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنین است. همانا امامت اساس اسلام پویا و شاخه بلند آن است.کامل شدن نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و بسیار شدن غنیمت و صدقات و اجراء حدود و احکام و نگهدارى مرزها و اطراف به وسیله امام است.

الامام یحل حلال الله، و یحرم حرام الله، و یقیم حدود الله، و یذب عن دین الله، و یدعو إلى سبیل ربه بالحکمة و الموعظة الحسنة و الحجة البالغة.الامام کالشمس الطالعة المجللة بنورها للعالم و هی فی الافق بحیث لا تنالها الایدی والابصار.

امام است که حلال خدا را حلال و حرام او را حرام کند و حدود خدا را بپا دارد و از دین خدا دفاع کند و با حکمت و اندرز و حجت رسا مردم را به طریق پروردگارش دعوت نماید.امام مانند خورشید طلوع‌کننده است که نورش عالم را فرا گیرد و خودش در افق است به نحوى که دست‌ها و دیدگان به آن نرسد.

الامام البدر المنیر، و السراج الزاهر، و النور الساطع، و النجم الهادی فی غیاهب الدجى و أجواز البلدان و القفار، و لجج البحار.

امام ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره‏ایست راهنما در شدت تاریکى‏ها و رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاها (یعنى زمان جهل و فتنه و سرگردانى مردم).

الامام الماء العذب على الظماء و الدال على الهدى، و المنجی من الردى. الامام النار على الیفاع،الحار لمن اصطلى به و الدلیل فی المهالک، من فارقه فهالک.

امام آب گواراى زمان تشنگى و رهبر به سوى هدایت و نجات‌بخش از هلاکت است، امام آتش روشن روى تپه (رهنماى گم‌گشتگان) است،وسیله گرمى سرمازدگان و رهنماى هلاکت‏گاه‌هاست؛ هر که از او جدا شود هلاک شود.

الامام السحاب الماطر، و الغیث الهاطل و الشمس المضیئة، و السماء الظلیلة، و الارض البسیطة، و العین الغزیرة، و الغدیر و الروضة.

امام ابریست بارنده، بارانیست شتابنده، خورشیدیست فروزنده سقفى است سایه دهنده، زمینى است گسترده،چشمه‏ایست جوشنده و برکه و گلستان است.

الامام الانیس الرفیق، و الوالد الشفیق، و الاخ الشقیق، و الام البرة بالولد الصغیر، و مفزع العباد فی الداهیة النآد...»

امام همدم و رفیق، پدر مهربان، برادر برابر، مادر دلسوز به کودک، و پناه بندگان خدا در گرفتارى سخت است...»


ارسال شده در توسط محمد حسن

با توجه به حدیث "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة" مقصود از شناخت امام زمان(ع) چیست؟

مقصود این است که معتقد باشیم امام زمان(ع) فرزند امام حسن عسکری(ع) و دوازدهمین و آخرن امام از ائمه معصوم(ع) هستند که منصب امامت را عهده دار هستند، و پس از وفات پدر بزرگوارشان تنها نماینده مستقیم بشری خدا و مظهر رحمت او روی زمین، تنها مایه امید مردم در تاریکیهای ظلم و جور هستند و تا زمانی که فقط خدا میداند، از دیده عامه مردم پنهان خواهند بود و در پرده غیبت به سر خواهند برد. اگر کسی چنین اعتقاد و شناختی نسبت به حضرت مهدی(ع) نداشته باشدو با این حال مرگش فرا رسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است، امام معصوم از نظر شیعه داری مناصب و شئونی است.(1) یکی از مناصب امام معصوم رهبریت جامعه است؛یعنی زعامت و رهبری اجتماع مسلمانان به عهده امام است. در این اجتماع رهبر میخواهد، هیچ کس تردید ندارد. شیعه و سنی قبول دارند جامعه به یک زعیم و فرمانده عالی نیاز دارد. سنی میگوید: رسول اللَّه (ص) بعد از خود کسی را به رهبری مشخص نفرممود، لیکن شیعه به دلایل قاطعی که داردمی گوید: این منصب پس از رسول اللَّه (ص) توسط شخص پیامبر که او هم از طرف خدا مأمور بوده، به علی(ع) واگذار شده و یازده امام بعد ازعلی(ع) هم مشخصاً تعیین گردیده‏اند. منصب دیگرامام جانشینی پیغمبر در بیان دین است؛یعنی امام مرجعیت دینی جامعه را عهده دار است. همه دستورهای اسلام از طرف خدا به پیامبر(ص) وحی شد، لیکن زمان اجازه نمیداد، تمام قوانین اسلام بیان شود. نیزآن چه بیان شده بود، بعضاً نیاز به توضیح و تبیین و تفسیر داشت. چنان که برای قرآن کریم تفاسیر متعدد نوشته شده است.پیامبر(ص) علی(ع) را وصی و جانشین خود تعیین کرد و او را تعلیم داد، به طریق رمزی و غیبی همان گونه که خود از طرف خدا تعلیم یافته بود، به گونه‏ای که در گفته‏اش خطا و اشتباه نباشد به مردم گفت: بعد از من در مسایل دینی هر چه میخواهید از علی(ع) سوال کنید و از اوصیای بعد از او سؤال کنید. خطا و اشتباه گفته آنان نیست، و ناگفته‏ای از جانب خدا نیست مگر این که آنان میدانند، و هر چه آنان گفتند عین واقعیت و حق است. در واقع امام کارشناس اسلام است. هر سؤال دینی از او سؤال شود و او جواب دهد، جوابش متن اسلام است و اشتباه در آن راه ندارد. امام مثل یک مجتهد نیست که گاه حرفش اشتباه دراید و تبدّل رأی پیدا کند. امام آن چه بگوید، حق و واقع است. بنابر این دین را باید از امام گرفت. کسی که میخواهد دین داشته باشد، باید مرجع دینی خودش را هم بشناسد و بداند دین را ازکجا بگیرد. این که انسان دین داشته باشد، ولی دینش را از مأخذی بگیرد که ضد آن است، عین جاهلیت است، مثل این است که به جای آب، سم بخوری. کسی که امام زمانش را نشناسد، قهراً دینش را هم از او اخذ نخواهد کرد، در این صورت مرگ او مرگ جاهلیت است که در زمان جاهلیت مردم در حال شرکت و بت پرستی مُردند. منصب دیگر امامت شأن ولایت امام است. این شأن اوج مفهوم امامت است؛ یعنی امام علاوه بر داشتن مقام رهبری امامت امت و مرجعیت دینی و علم لدنی به کلیات وجزئیات اسلام و مقام عصمت دارای یک روح کلی، محیط برهمه روح‏ها است. وحال معنویت کلی انسانیت است، او بر دل‏ها مسلط است و اعمال مردم بر او عرضه مس شود و بر همد مردم حاضر و ناظر است. همان گونه که عالم محضر خدا است، محضر امام هم است، البته با عنایت الهی. چنین انسان کاملی همیشه باید بین مردم باشد و هیچ وقت نبوده و نخواهد بود که زمین از یک انسان کامل که امام است خالی باشد. امام صادق(ع) فرمود: "اگر در زمین بیش از دو نفر نباشد، یکی از آنان حتماً امام خواهد بود".(1) امام رضا(ع) فرمود: "زمین بی امام نمیگردد و گر نه فرو خواهد رفت".(2) در زیارت نامه امامان میخوانیم: اشهد انک تشهد مقامی و تسمع کلامی و ترد سلامی؛ گواهی میدهم که تو الان وجود مرا در این جا حس میکنی، و سخن مرا میشنوی و جواب سلام مرا میدهی".(3) پس امام حجت خدا در زمین و واسطه فیض الهی بر مردم است و از مقام بسیار بالایی برخوردار است. امامت بااین ویژگیها از چنان اهمیتی برخوردار است که بدون آن اسلام، اسلام نخواهد شد، چنان که خداوند خطاب به پیغبر میفرماید: "آن چه بر تو نازل شده (امامت علی(ع)) را برسان و اگر نرسانی، رسالت الهی را تبلیغ نکرده‏ای."(4)نتیجه: مرا از شناخت امام زمان(ع) این است که بدانیم حضرت مهدی(ع) دوازدهمین اختر تابناک امامت (باشئون سه‏گانه: رهبری، مرجعیت دینی و ولایت مطلقه) است که از طرف خدا منصوب و به مصالحی از دیدها غایب میباشدو ناظر بر اعمال ما است. در واقع ما از او غایبیم، نه او از ما؛ ما هستیم که شایستگی دیدارش را نداریم و گر نه او حاظر و ناظر است و ولایت کلیه دارد.و در واقع اضطرار فریاد رس شیعیان است.این که در زیارت نامه‏ها آمده:"عرفاً بحقک" یعنی به حق ولایت عارف باشیم و از ما به ما نزدیک‏تر است واز ما در به ما مهربان‏تر، چرا که عشق مادر غریزی است، ولی عشق آقا الهی و آسمانی است. او واسطه فیض الهی است و میخواهد آلودگیهای نشسته بر بال روحمان را بزداید، و به اوج آسمان‏ها و کنکره عرش الهی پرواز دهد. او روزی که خدا میداند، ظهور خواهد کرد و سراسر زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود. بارالها! همه ما را از منتظران واقعی و یاوران حقیقی حضرت قرار ده. پی نوشت‏ها:1 - ابراهیم امینی، دادگستر جهان به نقل از اصول کافی. ج 1، ص 334 و 335. 2 - همان. 3 - مفاتیح الجنان، ص 833 و 875. 4 - مائده(5) آیه 67.


ارسال شده در توسط محمد حسن